جدول جو
جدول جو

معنی خجالت آوردن - جستجوی لغت در جدول جو

خجالت آوردن
(بَ غَ دَ)
موجب خجالت شدن. باعث خجالت شدن. جلب خجالت کردن. ایجاد خجالت کردن:
سیم دغل خجالت و بدنامی آورد
خیز ای حکیم تا طلب کیمیا کنیم.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خجالت آور
تصویر خجالت آور
آنچه باعث خجالت و شرمساری می شود، شرم آور
فرهنگ فارسی عمید
(بَ اُ دَ)
خجالت کشیدن. تحمل خجالت کردن. کسب خجالت کردن:
باندازۀ بود باید نمود
خجالت نبرد آنکه ننمود و بود.
سعدی (بوستان).
گربقیامت رویم بی خرو بار عمل
به که خجالت بریم چون بگشایند بار.
سعدی.
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که ازین حاصل اوقات بریم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(بَ کَ / کِ دَ / دِ)
موجب خجالت. باعث تشویر. باعث شرم ساری. شرمسارکننده. خجالت آورنده مرکب از ’خجالت’ و ’آور’ است که ’آور’ اسم فاعل مرخم از ’آوردن’ میباشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از خجالت آور
تصویر خجالت آور
شرم آور
فرهنگ واژه فارسی سره
شرم آور، خجلت آور
فرهنگ واژه مترادف متضاد